ریشه لغت نارسیسیسم از نام یک شکارچی افسانه ای در یونان باستان، بنام “نارسیوسم” آمده که چهره بسیار زیبایی داشت و به همین دلیل تمام پیشنهادهای عاشقانه را رد کرد. زمانی که او عکس خودش را داخل آب دید، عاشق و شیفته خود شد و تا پایان عمر به عکس خود خیره ماند. پس از مرگ این صیاد، به جای او گُلی به نام نرگس در آنجا روئید.
فرد خودشیفته خودش را از آنچه که هست باهوشتر و زیباتر می بیند و در ذهن تصور می کند که از بقیه مردم لایق تر است.او باور فراوانی به اهمیت خودش دارد و فکر می کند تاثیرش بر زندگی دیگران زیاد است.
خودشیفته فکر میکند همیشه حق با او است و از دیگران توقع دارد همه نظرات او را بپذیرند و به حقانیت او اعتراف کنند. افراد مبتلا به نارسیسیسم خود را بی همتا میدانند و به شدت نیازمند تائید دیگران هستند.
طبق نظر انجمن روانپزشکی آمریکا، خودشیفتگی مخصوص بزرگسالان است. افراد جوان و کودکان فقط میتوانند بهشدت خود محور بشوند که چه بسا یک واکنش طبیعی از مراحل رشد آنها باشد.
چند دلیل که در کودکی ممکن است باعث خودشیفتگی شود:
- پاداش ها یا تنبیه های افراطی در کودکی
- وابستگی یا بی توجهی بیش از حد والدین
- تعریف و تحسین های بیش از انداز
- تحقیر و سرزنش افراطی
- تحمل آزار و اذیت شدید یا رفاه فراوان
- پریدن از فقر مطلق به ثروت زیاد
این انجمن افراد مبتلا به اختلال شخصیتی خودشیفتگی را با صفات خودبزرگبینی، داشتن حس حق به جانب بودن، احساس نیاز به توجه و مورد تمجید واقع شدن توسط اطرافیان توصیف می کند و می گوید که برای خودشیفتهها سخت است تصویر واقعی خود را با نگاهی واقعگرایانه ببینند.
انجمن روانپزشکی آمریکا خودشیفتگی را یک اختلال شخصیت خطرناک می داند، چون بر زندگی فرد غلبه می کند. مثلاً فرد خودشیفته در زمان بروز مشکل، به جای بررسی عملکرد خود، دیگران را متهم می کند و معتقد است آنها اشتباه کرده اند و او از خطا و اشتباه کاملاً مصون است.
مخرب ترین نوع خودشیفتگی، میل به جلب توجه، همراه با برونگرایی و تحکم کردن به دیگران است. افرادی که دچار این نوع خودشیفتگی می شوند معمولاً در پی کسب قدرت هستند تا از موقعیتی بالاتر و توجه ای بیشتر برخوردار شوند.
اگرچه افراد خودشیفته به دلیل انگیزه قوی که در وجودشان جریان دارد، توانایی زیادی برای به دست آوردن موقعیتهای برتر دارند، اما به راحتی با کوچکترین ناملایمات حس تحقیر و تهدید در آنها نمایان شده و به فردی خطرناک تبدیل می شوند.
اگر شخصیت زیبا و جذابی که خودشیفته برای خود متصور شده بوسیله دیگری به چالش کشیده شود، به شدت بر می آشوبند و عصبانی و خشن می شوند وکینه آن شخص را به دل می گیرند.
افراد خودشیفته از قبول شکست و اشتباه بدشان میآید و اصلاً دوست ندارند در کاری شکست بخورند و خطایی به نامشان نوشته شود. همچنین اگر در کاری نسبتاً موفق شوند، آن را با اغراق زیادی مطرح و از دیگران تائید طلب می کنند.
محققان و روانپزشکان دو عامل ژنتیک و تربیت را از دلایل اصلی مبتلا شدن افراد به این عارضه می دانند. از نظر ژنتیک، با اسکن مغز افراد خودشیفته شواهدی از نوعی نارسایی، در بخش خاکستری مغز دیده شده است.
از نظر تربیتی، خودشفتگی را می توان بیماری حداکثرها دانست.
۳ عامل برای تولید یک فرد خودشیفته:
- عوامل ژنتیکی
- تربیت افراطی والدین
- حضور کسانی که با رفتار خود تنور خودشیفتگی را گرم نگاه می دارند.
کسانی که خودشیفته ها را تقویت می کنند، معمولاً افرادی هستند که از اعتماد به نفس کمی برخوردارند و برای جبران کمبود اعتماد به نفس خود، جذب فرد خودشیفته می شوند و به وسیله آنها تمایلات خود آزارانه یا مازوخیسمی خود را برآورده می کنند.
امکان چنین ترکیبی بسیار اندک است و ظهور افراد خود شیفته، فقط در حدود ۱ تا ۲ درصد است.
برخلاف باور عموم، این عارضه بیشتر مختص مردان است و زنها کمتر دچار شیدایی خودشیفتگی می شوند.