شايد نام ”ذكر درمانى“ شما را به ياد كسانى مى اندازد كه تسبيح به دست گرفته اند و زير لب مدام نام خدا را میبرند. اما ذكر درمانى در واقع نام يك نوع روانشناسى است.
اين روش درمانى با بررسى عملكرد ذهن، به ما می آموزد كه چگونه بخش نيمه خودکار مغز منجر به افسردگى، اضطراب، ترس، وسواس و خشم میشود. تاثیراتی غلطی که باورها، عادات يـا نظام تربيتى، روی ذهن ما گذشته اند و اگر از مغزمان پاك نشوند، تا ابد موجب رنج ما خواهند شد.
با ذکر درمانی میتوانیم ذهن را از نو برنامه ريزى كنيم و از شدت رنجهاى روحى روانى و حتى جسمى خود بكاهيم.
شايد ابتدا نام ذكر درمانى به خاطر معنى عمومى آن، شما را پس بزند، اما بعد از مدتى خواهيد ديد كـه براى اين روش، مناسب ترين نام ذكر درمانى است. چرا كه اين روش مبتنى بر تكرار افكار صحيحى است كه باید در مغز ميانى ما تثبيت شود.
بخشهای مغز ما
١- بخش كاملا خودكار: اين قسمت از مغز مسئول اداره حيات ماست. مثل تنفس ما در هنگام خواب و بيدارى. چنانچه بيهوش شويم، اين بخش از مغز، تنفس ما را همچنان مديريت ميكند. تنظيم بسيارى از فعل و انفعالات شيميايى مورد نياز زندگى ما به عهده همين بخش است. تا جايى كه ميتوان گفت بر اين بخش از مغز خود هيچگونه تسلط و نفوذى نداريم. اين بخش از مغز ياد نميگيرد و قدرت فكر كردن ندارد.
٢- بخش كاملا ارادى: اين بخش از مغز كاملا در اختيار ماست. تصميمهاى کوچک یا بزرگی كه در زندگى ميگيريم از طريق همين بخش از مغز گرفته ميشود. جزييات رفتار روزانه ما از قبيل اينكه كجا برويم، چه بگوييم و چه بخوريم به عهده اين بخش است. به ويژه در زمانهايى كه با چيز تازه اى روبرو ميشويم. مثل هنگامى كه مشغول آموزش رانندگى هستيم و شش دانگ حواس مان را جمع كرده ايم تا آن را بياموزيم، از همين بخش مغز خود استفاده ميكنيم. به اين بخش، مغز بالینی گفته ميشود. توان عقلى ما در همين قسمت واقع است. محاسبات علمى و پژوهشها توسط همين بخش از مغز اتفاق مى افتد.
٣- بخش نيمه خودكار: اين بخش از مغز توسط ما يا نظام تربيتى مان برنامه ريزى ميشود. اما وقتى برنامه ريزى شد، در غفلت ما به صورت خودكار شروع به كار ميكند. مثلا والدين به ما می آموزند كه قبل از خواب مسواك بزنيم و مدتى بر اين كار اصرار می كنند. بعد از مدتى اين خواسته آنها به صورت يك برنامه در مغز نيمه خودکار ما ثبت ميشود و هر شب بدون آن كه تصميم بگيريم، اول مسواك مى زنيم و بعد به رختخواب مىرويم.
كودكانى كه پدر و مادرهاى عصبانى دارند، از كودكى مى آموزند كه وقتى دچار بحران ميشوند، از طريق فرياد زدن خود را تخليه كنند. به معناى ديگر اين كودكان در اثر مشاهده مكرر چنين رفتارى، آن را در بخش نيمه خودكار مغز خود به عنوان يك برنامه ثبت ميكنند و پس از آن هرگاه دچار بحران روحى ميشوند، بى آنكه تصميم نويى بگيرند، از آنها چنين رفتارى بطور خودكار سر میزند.
اين كودكان تا آخر عمر اين كار را تكرار ميكنند، مگر آنكه به اين برنامه شك كنند و بخش نيمه خودكار مغز خود را از نو برنامه ريزى كنند. به اين بخش، مغز ميانى هم ميگويند.
تمركز ما بر روى اين بخش از مغز است.
روش ” ذكر درمانى“ از طريق پاك كردن برنامه هاى قبلى مغز نيمه خودكار، و برنامه ريزى مجدد آن، بر خلق ما اثر كرده، طرز تفكر، نحوه بروز احساسات و رفتار ما را به نفع شادى و آرامش بيشتر تغيير ميدهد.
منبع و درس کامل در:
مدرسه روان شناسی لندن