تفریق ذهنی

*Mental subtraction*

از کجا بفهمم که خوشحالم؟

یک تجربه ۳ دقیقه‌ای:

۱- از ۱ تا ۱۰ چقدر از زندگیتان راضی هستید؟ جواب را به خاطر بسپارید.

۲- این پاراگراف را خوانده و بعد با چشم بسته یک دقیقه هر چه را خواندید تصور کنید:
دست راست خود را از دست داده‌اید. چیزی از شانه راست شما به اسم دست آویزان نیست. چه حسی دارد؟ زندگی شما با یک دست چقدر سخت است؟ غذا خوردن چطور؟ تایپ کردن؟ دوچرخه سواری؟ در آغوش گرفتن کسی؟ (چشم بسته یک دقیقه، یک دست ندارید.)

۳- حالا دوباره با چشم بسته یک دقیقه هر چه را می خوانید تصور کنید:
بازوی چپ خود را نیز از دست داده اید. هر دو دست شما دیگر نیستند. نه میتوانید چیزی بردارید، نه به چیزی دست بزنید، نه نوازش کنید. نه موبایل خود را چک کنید. چه حسی دارد؟ (چشم بسته یک دقیقه، هیچ دستی ندارید.)

۴- حالا دوباره با چشم بسته یک دقیقه (نه کمتر) هر چه را می خوانید تصور کنید:
بینایی خود را نیز از دست داده‌اید. می توانید بشنوید، اما هرگز منظره دیگری را نخواهید دید، هرگز چهره همسرتان، فرزندانتان، دوستانتان را نخواهید دید. رانندگی که دیگر هیچ. (چشم بسته یک دقیقه، هیچ دستی ندارید و نابینا هم هستید.)

۵- حالا چشمها باز و ۱ دقیقه کارهائی را که در مراحل بالا نمیتوانستید انجام دهید در ذهن خود مرور کنید.

حالا از ۱ تا ۱۰ چقدر از زندگیتان راضی هستید؟

اکثر مردم، بعد از این آزمایش، احساس خوشبختی بالاتری دارند. وقتی برای اولین بار این تمرین را انجام دادم، احساس می‌کردم که توپی هستم که در زیر آب نگه داشته شده‌ام و یکی به تازگی اجازه داده برگردم بالا – مثل یک فواره به سمت بالا شوت شدم. نام این اثر چشمگیر، تفریق ذهنی است.

خبر خوب اینکه لازم نیست وانمود کنیم که عضوی را از دست داده‌ایم تا احساس خوشبختی خود را تقویت کنیم. واقیت های ساده زندگی هم تمرین خوبی هستند مانند:
– اگر هرگز شریک زندگی خود را ملاقات نمی کردید
– اگر بچه های خود را در یک تصادف از دست می دادید
– اگر در خط اول جبهه پشت سنگر بودید
– اگر در بستر مرگ خود دراز کشیده بودید

بسیار مهم است که به صورت انتزاعی فکر نکنیم، بلکه واقعاً موقعیت را احساس کنیم.

تمرین قدردانی از چیزهائی که داریم، در احساس خوشبختی ما بسیار مهم است.

شکرگزاری؟؟

ممکن است تفریق ذهنی را با شکرگزاری اشتباه بگیرید. شکرگزاری دو مشکل دارد.

اول اینکه اگر مذهبی نیستید از چه کسی تشکر کنید؟ کسی نیست که از او سپاسگزار باشید.

دوم، عادت کردن به شکرگزاری مانند عادت کردن به هر چیزی، لذتی را که در ابتدا نسبت به آنها احساس می کردیم، از بین میبرد. مغز انسان به سرعت با موقعیت ها سازگار می شود. به عنوان مثال، شش ماه بعد از برنده شدن در لاتاری، تأثیر آن بر شادی ما از بین خواهد رفت. افرادی که هر شب یک چک لیست ذهنی “قدردانی و شکرگزاری” دارند، به آن عادت کردند و دیگر اثر چندانی در خوشبختی آنها ندارد.

خبر خوب: تفریق ذهنی هیچ یک از این معایب را به همراه ندارد. یک حرکت غیرمنتظره که مغز شما منتظر آن نیست و به آن عادت نکرده است. رواقیون دو هزار سال پیش این را میدانستند: به جای اینکه به چیزهایی که ندارید فکر کنید، به این فکر کنید که اگر چیزهایی را که دارید از شما میگرفتند چه میشد.

فرض کنیم شما یک ورزشکار در المپیک هستید. کدام یک شما را شادتر می کند:
مدال نقره یا برنز؟ مسلما نقره. با این حال، یک نظرسنجی از مدال آوران در بازی های المپیک ۱۹۹۲ در بارسلونا نشان داد که مدال آوران نقره نسبت به مدال آوران برنز کمتر خوشحال بودند. چرا؟ زیرا مدال آوران نقره خود را با طلا می سنجند در حالی که مدال آوران برنز خود را با بی مدالان مقایسه میکند. این اثر تفریق ذهنی است. با تفریق ذهنی، شما خود را با غیر مدال‌آوران مقایسه می‌کنید.

تفریق ذهنی راهی مؤثر برای فریب دادن مغز به ارزش گذاری روی جنبه های مثبت زندگی میباشد. و چون ما را خوشحال می کند، به زندگی خوب نیز کمک می کند.

“خوشبختی ما همیشه واضح نیست. باید سعی کنیم آن را برای خود واضح تر کنیم. تصور کنید که پیانو می نوازید ولی صدای آن را نمی شنوید. بسیاری از فعالیت های زندگی م،ا مانند نواختن پیانویی است که آن را نمی شنویم.”

پل دولان

با تفریق ذهنی، در نهایت صدای واقعی موسیقی را تجربه خواهید کرد.

Translated from: The art of good life
Rolf Dobelli