در خانواده اى كه
- از نظر عاطفى زياد در كار هم دخالت مى كنند و در هم تنيده اند. مرزبندى در بين آنها وجود ندارد. اگر يك نفر مشكلى داشته باشد، مشكل همه آنها مى شود.
- در خانواده اى كه والدين كنترلگرى محسوسى دارند و اگر بچه مستقل عمل كند به او احساس گناه مى دهند. بچه ها حتى وقتى بزرگ مى شوند، مثل مامان يا بابا لباس مى پوشند و فكر مى كنند و از همسرانشان توقع دارند كه مثل مامان يا بابا كار كند، غذا بپزد، فكر كند و سليقه داشته باشد.
- سن تقويمى و روانى آنها شبيه نيست. سى ساله است اما هنوز شبيه يك بچه چند ساله است. ايگوى آنها بزرگ نشده.
- ارتباط عاطفى شديد و نزديكى بيش از حد با يكى از افراد مهم زندگى(اغلب والدين) به قيمت از دست دادن فرديت يا رشد اجتماعى.
- اين افراد با همسر و دوستان در ارتباط نيستند، با درون فكنى هاى خود در ارتباط اند.
نشانه ها
- احساس ادغام در ديگرى و نداشتن هويت جداگانه.
- احساس پوچى و سردر گمى/ جهت نداشتن و بى هدفى/ شك و ترديد در موجوديت فردى/ احساس ناشادى و ناتوانى اگر حمايت نزديكان نباشد.
سبك هاى مقابله اى
- تسليم: هر چيزى را با مادر پدر يا برادر و خواهر خود در ميان گذاشتن. حتى در سنين بزرگسالى.
- اجتناب: از روابط صميمى و استقلال در عمل.
- جبران افراطى: تلاش در جهت اين كه به هر نحوى شده به افراد مهم زندگى خود ثابت كند كه مستقل است.
احتمال اختلال شخصيت
اختلال وابسته